امروز

امروز داشتم به تغییر فکر می کردم و این که چقدر از ما نسبت به تغییراتی که زندگی برامون پیش می اورد انعطاف نشان می دهیم وحاضریم حلقه امن اسایش خود را رها کنیم و برای بدست اوردن ان چه می خواهیم به جاهای دیگر زندگی سرک بکشیم  و  به جای انجام دادن کاری با یک شیوه ثابت که جواب هم نداده با روش های متفاوت ان را انجام دهیم البته قبل از ان باید حداقل بدونیم چی می خواهیم چون ما همه چیز می خواهیم و در نهایت هم نمی دانیم کدوم را بیشتر از ان یکی دوست داریم مثل میترا که می خواهد تمام کارهای دنیا را انجام دهد اما نمی خواهد یکی را که بیشتر علاقه دارد انتخاب کند وبه بهترین شکل ان انجام دهد و هر روز با خود کلنجار می رود

امسال هم ماه رمضان اغاز شد بدون اینکه احساس کنم و اغازی تازه ودوباره  ومن امسال هم در جاییی  دیگر هستم حدود ۱۰ سال است که من هر ماه رمضان در جا و مکان جدیدی هستم و با خود فکر میکنم کدام روز من به ثبات می رسم  و این تغییر و دگرگونی زندگی ام به سامان و ثباتی دل انگیز خواهد رسید  و ایا این همان چیزی است که من در گذشته خواستارش بودم یا  تنها لازمه رسیدنم به اصل وافعی است واقعا نمیدانم جه پیش خواهد امد

خیلی دوست دارم کسانی که به من لطف دارندووبلاگ مرا می خوانند   کتاب دولت و فرزانگی را که قیمت کمی هم دارد  بخوانند و نظراتشان را برایم بنویسند  منتظز هستم