پذیرش

واقعیت چیست؟  

واقعیت تمام ان چیز هایی است که ما با انها زندگی میکنیم و با این که دوستشان نداریم باید انها را بپذیریم توانایی جسمی امان شرایط مالی امان  خانواده امان و تمام انهایی که ما به نوعی با انها ارتباط داریم.ان چیزی که میخواهم در مورد ان بنویسم پذیرش یا عدم پذیرش واقعیت هایمان است.از نقطه نظر فکری من اگر ما واقعیت هایمان را بپذیریم به ارامش بیشتری می رسیم و بهتر میتوانیم بر اساس انها برای فرداهایمان دست به انتخاب بزنیم.اما پذیرش واقعیت به معنای تن در دادن به هر شرایطی نیست.قبول بی عدالتی که بر ما روا میشود نیست بلکه انست که انچه که اطرافمان هست به خصوص افرادی که با انها زندگی میکنیم همان طوری که هست ببینیم نه جوری که دلمان میخواهد باشد.عدم پذیرش واقعیت ارامش و درست انتخاب کردن را از ما سلب میکند. شما چه فکر میکنید؟

حکایت گل و ساقی

ساقی گل وسبزه بس طربناک شده است 

در یاب دمی که هفته دگر خاک شده است 

می نوش و گلی بچین که تا چشم زنی 

گل خاک شده است وسبزه خاشاک شده است.

تفکری ساده

یک کسی حرفی زد که برایم قابل توجه و تامل انگیز بود.این که ان شخص حاضر بود که بقیه عمری که خداوند برایش در نظر گرفته را بدهد و در ازای ان به او اجازه دهد تا یکبار کل کائناتی که خداوند افریده را ببیند.از یک طرف تفاوت خواست های انسانها است که مرا شگفت زده میکند هر انسانی با توجه به طرز زندگی که دارد با تفکراتی که در مورد خود .زندگی و افریدگارش دارد ارزوی قلبی خاص به خود را داراست و این تفاوت ها گاهی اوقات که روی چیز های ویژه ای پافشاری میکنیم تا به ان برسیم و به دنبال ان فقط خوشبختی امان را در ان میبینیم و احساس غم و افسوس احاطه امان میکند مانند شوکی است که ما را به خود بیاورد که بزرگی دید امان نسبت به برخی ادمها چقدر کم و کوتاه است و براستی زندگی ماهیتی فراتر از ان چیزی دارد که ما می اندیشیم.واز جهتی دیگر ایا اگر خداوند به خواسته این شخص جامعه عمل بپوشاند ظرفیت ان را دارد که کل ان چیزی را که او افریده ببیند؟ و این نشانی از ان نیست که ما خودمان گاهی بدنبال چیزهایی هستیم که گنجایش پذیرش ان را نداریم؟