ما چون دودریچه رو به روی هم اگاه زهر بگو مگووی هم هر روز سلام و پرسش و خنده هر روز قرار روز ایندهاکنون دل من شکسته وخسته است زیرا که یکی از دزیچه ها بسته استنه مهر فسون نه ماه جادو کردنفرین به سفر که هر چه کرد او کرد